جدول جو
جدول جو

معنی راست کاری - جستجوی لغت در جدول جو

راست کاری
درستکاری، راستی و درستی
تصویری از راست کاری
تصویر راست کاری
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاس کاری
تصویر پاس کاری
بده بستان یا پاس کاری، به تاثیر گذاری یا تاثیر پذیری دو بازیگر از بازی یکدیگر گفته می شود. نمونه معروف آن سکانس کافه با بازی رابرت دنیرو و آل پاچینو در فیلم مخمصه (Heat) به کارگردانی مایکل مان که تکنیک بازیگری متفاوت و بده بستان این دو بازیگر توانا در آن سکانس خاطره انگیز و آموزشی می شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از ساخت کاری
تصویر ساخت کاری
ساخته و پرداخته کردن، عمل ساختن و آماده کردن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست کاری
تصویر دست کاری
دست بردن در چیزی، کنایه از تغییر دادن و مرمت کردن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاست کار
تصویر کاست کار
متقلب، دروغ گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست کار
تصویر راست کار
درستکار، کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، پاک دست، درست کردار، صحیح العمل، برای مثال خواهی که رستگار شوی راست کار باش / تا عیب جوی را نرسد بر تو مدخلی (سعدی۲ - ۶۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
عمل راستکار، درستکاری، دیانت، تدین، درستی:
گر امید تو رستگاری بود
در آن کوش تا راستکاری بود،
دقیقی،
راست کاری پیشه کرده ست از برای آنکه نیست
در قیامت هیچکس جز راستکاران رستگار،
انوری،
چند سالم یتاقداری کرد
راست بازی و راستکاری کرد،
نظامی،
نیک دانید کانچه می گویم
راستکاری و راستی جویم،
نظامی،
اندرین رسته راستکاری کن
تا در آن رسته رستگار شوی،
سعدی،
تسدید، راستکاری، (منتهی الارب)، و رجوع به راستکار شود
لغت نامه دهخدا
عمل راست باز، پاکبازی، مقابل دغل بازی، مقابل تزویر و دغل، صداقت و دیانت و راستی و نمک حلالی، (ناظم الاطباء) :
نداریم بر پردۀ کج بسیچ
بجز راست بازی ندانیم هیچ،
نظامی،
چند سالم یتاقداری کرد
راست بازی و راستکاری کرد،
نظامی،
بسی کردند مردان چاره سازی
ندیدند از یکی زن راست بازی،
نظامی،
، عمل کردن براستی، کار کردن دور از کجی و انحراف:
تا کج نبود کمان غازی
از تیر مجوی راست بازی،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(کِ)
عمل راست کردار. درستکاری. صحت عمل. راستکار بودن:
چون در او بود راست کرداری
خواب او گشت قفل بیداری.
اوحدی.
و رجوع به راست کردار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
عمل راست کردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاست کار
تصویر کاست کار
دروغگوی دروغزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راستکاری
تصویر راستکاری
درستکاری، تقدس تدین، امانت، عدالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
البرّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
Uprightness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
droiture
دیکشنری فارسی به فرانسوی
درست کردن، برخاستن، بلند کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
dürüstlük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
راستبازی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
সৎগুণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
ความซื่อตรง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
unyofu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
正直さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
정직함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
יָשְׁרוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
kejujuran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
rechtschapenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
rectitud
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
rettitudine
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
retidão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
正直
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
prawość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
прямота
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
Rechtschaffenheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
прямота
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راست کرداری
تصویر راست کرداری
ईमानदारी
دیکشنری فارسی به هندی